بهترين زيباترين اشعار حافظ جديد


زيباترين اشعار ديوان حافظ شيرازي درباره عشق، خدا و دوست و مجموعه تک بيت و نيم بيت هاي مشهور و غزل هاي حافظ


از صفحه فال حافظ پرشين استار نيز ديدن کنيد.


شعر حافظ درباره خدا


اشعار عرفاني حافظاشعار عرفاني حافظ


هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد


حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد


******


بود آيا که در ميکده‌ها بگشايند؟!
گره از کار فروبسته ما بگشايند؟!


اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
دل قوي دار که از بهر خدا بگشايند…


******


اشعار حافظ در مورد عشق


هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما


******


خيال روي تو در هر طريق همره ماست
نسيم موي تو پيوند جان آگه ماست


به رغم مدعياني که منع عشق کنند
جمال چهره‌ي تو حجت موجه ماست


******


عکس نوشته اشعار حافظعکس نوشته اشعار حافظ


اي دل مباش يک دم خالي ز عشق و مستي …!


******


طفيل هستي عشقند، آدمي و پري
ارادتي بنما، تا سعادتي ببري


******


در وفاي عشق تو مشهورخوبانم چو شمع
شب نشين کوي سربازان و رندانم چو شمع


******


من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبير زدم يک سره بر هر چه که هست…


******


حريم عشق را درگه بسي بالاتر از عقل است
کسي آن آستان بوسد که جان در آستين دارد


******


اشعار عاشقانه حافظ


زيباترين اشعار حافظ شيرازيزيباترين اشعار حافظ شيرازي


اي غايب از نظر، به خدا مي‌سپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت


******


اي صبا گر بگذري بر کوي مهرافشان دوست
يار ما را گو سلامي، دل هميشه ياد اوست


******


مدامم مست م?‌دارد نس?م جعد گ?سو?ت
خرابم م?‌کند هر دم فر?ب چشم جادو?ت


******


حافظ صبور باش که در راه عاشقي
هر کس که جان نداد به جانان نمي‌رسد


******


غم در شعر حافظ


رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند!
چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند


******


چگونه شاد شود اندرون غمگينم…؟


******


در اندرون من خسته دل ندانم کيست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


تک بيت هاي مشهور حافظ


اشعار مفهومي حافظاشعار مفهومي حافظ


ناگهان پرده برانداخته‌ا? ?عن? چه
مست از خانه برون تاخته‌ا? ?عن? چه


******


ما در پياله عکس رخ يار ديده‌ايم
اي بي‌خبر ز لذت شرب مدام ما


******


کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
کي روي؟ ره ز که پرسي؟ چه کني؟ چون باشي؟


******


جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد…


******


دايم گل اين بستان شاداب نمي‌ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي…


******


دل عالمي بسوزي چو عذار برفروزي
تو از اين چه سود داري که نمي‌کني مدارا؟


******


آفرين بر دل نرم تو، که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده اي!


******


رنج ما را که توان برد به يک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکني


******


در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند
تا ابد سر نکشد وز سر پيمان نرود


******


داني که چرا سِرّ نهان با تو نگويم؟!
طوطي صفتي! طاقت اسرار نداري!


******


شاه بيت هاي حافظشاه بيت هاي حافظ


جلوه بخت تو دل مي‌برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جاني و هم جاناني


******


هيچ مي‌داني که لرزد پايه‌ عرش خدا …
گر يتيمي هوو کشد يا عاشقي تنها شود


******


آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدايا به سلامت دارش…


******


با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بي‌خبر بميرد در درد خودپرستي


******


هواخواه توام جانا و مي‌دانم که مي‌داني
که هم ناديده مي‌بيني و هم ننوشته مي‌خواني…


******


شراب تلخ مي‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش…


******


شب صحبت غنيمت دان که بعد از روزگار ما
بسي گردش کند گردون بسي ليل و نهار آرد


******


دوبيتي هاي مشهور حافظ


زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيست


در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست
در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست


******


نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشي
که بسي گل بدمد باز و تو در گل باش


من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش
که تو خود داني اگر زيرک و عاقل باشي


******


منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده‌ام به بد ديدن


وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
که در طريقت ما کافريست رنجيدن


******


تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد


سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد


******


نه هر که چهره برافروخت، دلبري داند
نه هر که آينه سازد، سکندري داند


نه هر که طرف کله کج‌نهاد و تند نشست
کلاه‌داري و آيين سروري داند


******


شعر حافظ درباره دوست


ني قصه‌ آن شمع چگل بتوان گفت
ني حال دل سوخته‌دل بتوان گفت


غم در دل تنگ من از آن است که نيست
يک دوست که با او غم دل بتوان گفت


******


اشعار حافظ عاشقانهاشعار حافظ عاشقانه


سخن اين است که ما بي تو نخواهيم حيات
بشنو اي پيک خبرگير و سخن بازرسان


******


غزل هاي حافظ


روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد


کامم از تلخي غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران ياد باد


گر چه ياران فارغند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد


مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد


گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران ياد باد


راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند
اي دريغا رازداران ياد باد


******


مژده اي دل که مسيحا نفسي مي‌آيد
که ز انفاس خوشش بوي کسي مي‌آيد


از غم هجر مکن ناله و فرياد که دوش
زده‌ام فالي و فريادرسي مي‌آيد


زآتش وادي ايمن نه منم خرم و بس
موسي آنجا به اميد قبسي مي‌آيد


هيچ کس نيست که درکوي تواش کاري نيست
هرکس آنجا به طريق هوسي مي‌آيد


کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اين قدر هست که بانگ جرسي مي‌آيد


جرعه‌اي ده که به ميخانه? ارباب کرم
هر حريفي ز پي ملتمسي مي‌آيد


دوست را گر سر پرسيدن بيمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسي مي‌آيد


خبر بلبل اين باغ بپرسيد که من
ناله‌اي مي‌شنوم کز قفسي مي‌آيد


يار دارد سر صيد دل حافظ ياران
شاهبازي به شکار مگسي مي‌آيد


******


بشنو اين نکته که خود را ز غم آزاده کني
خون خوري گر طلب روزي ننهاده کني


آخرالامر گل کوزه گران خواهي شد
حاليا فکر سبو کن که پر از باده کني


گر از آن آدمياني که بهشتت هوس است
عيش با آدمي اي چند پري زاده کني


تکيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده کني


اجرها باشدت اي خسرو شيرين دهنان
گر نگاهي سوي فرهاد دل افتاده کني


خاطرت کي رقم فيض پذيرد هيهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کني


کار خود گر به کرم بازگذاري حافظ
اي بسا عيش که با بخت خداداده کني


اي صبا بندگي خواجه جلال الدين کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کني


******


اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست


شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
آتش طور کجا موعد ديدار کجاست


هر که آمد به جهان نقش خرابي دارد
در خرابات بگوييد که هشيار کجاست


آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسي محرم اسرار کجاست


هر سر موي مرا با تو هزاران کار است
ما کجاييم و ملامت گر بي‌کار کجاست


بازپرسيد ز گيسوي شکن در شکنش
کاين دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست


عقل ديوانه شد آن سلسله مشکين کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروي دلدار کجاست


ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي
عيش بي يار مهيا نشود يار کجاست


حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بي خار کجاست


******


نيم بيت هاي مشهور حافظ


گلچين اشعار حافظگلچين اشعار حافظ


دائماً يکسان نباشد حال دوران غم مخور…


******


‏چشم مست يار من ‏م‍يخانه مي‌ريزد به هم!


******


کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش…


******


حافظ اسير زلف تو شد از خدا بترس !


******


تو نباشي دل ما را، ثمري نيست که نيست…!


******


صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم؟


******


ز چشم بد رخ خوب تو را خدا حافظ


******


مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست …!


******


من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش


******


در هيچ سري نيست که سري ز خدا نيست


******


بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : حافظ ,اشعار ,جهان ,مشهور ,نيست ,بتوان ,اشعار حافظ ,وادي ايمن ,حافظ درباره ,بهترين زيباترين ,زيباترين اشعار ,بهترين زيباترين اشعار
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایران همراه - انواع آموزش های (*gta sanandreas*) رمان عشق پردردسر این جا خانه ی من است.پلاک 221 خیابان بیکر. مجهول Silver달- مرجع مقالاتتخصصی ساخت و ساز بهساز نيرو کار نگين کاسپين اهنگ های thera mihanfiledl