1
سراب با ملکي همراه
هراس با فلک الافلاک
لشکر زرهي
و کدتاي کبيسه
به سالگرد تماشاي آب در پاييز
و جامه از تن دنيا ربود
مرزنگوش
خون سيامک گندم رست
2
دروغ در مولن روژ لباس رنگي مي پوشد
کرشمه در مولن روژ لباس رنگي مي پوشد
فراق در مولن روز لباس رنگي مي پوشد
کمرنگيري
شرار بيست و هشتم مرداد
کريم پور شيرازي سياوش آتش هاست
و او در آينه ها تنها
خون سيامک گندم رست
3
بغل وا مي کني
کميته پا مي گيرد
شکنجه سر بر مي دارد
در اخم کوهستان
و نام آدم ها
خون سيامک گندم رست
4
پر از ارامنه
درد - آوا
تبار تزريقي
و ابرهاي يکسره در پاييز
چنين که پير مي پرد از ديوار
عبور خواب تو کش مي دهد
و يال اسب به مجرا
خون سيامک گندم رست
5
نه اين که دامن او
خاموش
و ابر،پرپرزن
سحر کپک زده ي وهم
توپخانه خيره به دنيا
نگاره ها خالي
و دام پاره
خيس گذر تاريک
خون سيامک گندم رست
6
هنوز هشتي سبز آباد
نگاه ليل پر از شاخه
خواب قنسول از دريچه گذر مي کند
و سمت ديگر من افراست
صداي دور علف
چشم ديگري ست
دست تازيانه در ميانه ي ميدان
عبور خنده با انوشه به لبخند مي رسد
خون سيامک گندم رست
7
ميان کوچه خبر گام مي زنم
از حوض سلطان بالا مي کشي
از شهرباني
غروب و چکمه ي دژبان
خيال زيبايي
هنوز آن بالاست
و کاروان ان رگ سيال
خون سيامک گندم رست
8
کلاه پاره به سر اندوه
و عشق پير صفرخان
کرانه ها خالي
دوباره آن طرفم
جان پونه حلق آويز
هراس شاعرانه
پرم درياست
خون سيامک گندم رست
9
نمي شوم از ديدار
درنگ مي گذرد
صداي پاي کلاغ
و من
سرم از دنبال
عشق لانه ي ماهيخوار
خون سيامک گندم رست
10
حضور خاطره
افشار طوس ناپيدا
و جاده کفترک از شيب شهرضا جاري
نگاه مزرعه از لاي جامه خونين بود
و فاطمي پنهان
خون سيامک گندم رست
درباره این سایت